به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اولین نمایشگاه مجازی ایراننوشت با حضور 200 تولیدکننده لوازمالتحریر از سراسر کشور کار خود را آغاز کرد. مهدی کلانتری، مدیرعامل مجمع ایراننوشت، در گفتوگو با تسنیم، هدف از برگزاری این نمایشگاه را دسترسی آسان مردم در سراسر کشور به نوشتافزار ایرانی عنوان کرد و گفت: در این نمایشگاه سه هزار قلم نوشتافزار ایرانی برای مقاطع مختلف تحصیلی عرضه میشود.
وی با اشاره به موانع برگزاری نمایشگاه فیزیکی در همه شهرستانهای کشور، ادامه داد: امکان برگزاری نمایشگاه در همه شهرها و شهرستانهای کشور فراهم نیست. از سوی دیگر، تجربه برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب تهران نشان داد که اقبال به این نوع خرید در میان مردم وجود دارد. با توجه به این مسائل، تصمیم گرفتیم که نمایشگاه مجازی ایراننوشت را به منظور دسترسی آسان عموم برگزار کنیم.
مدیرعامل مجمع ایراننوشت افزود: با قراردادی که با شرکت پست منعقد کردهایم و با حمایت یک تیم پشتیبانی، قرار بر این شده که خریدها به صورت روزانه به مرکز مکانیزه پست تحویل داده میشود تا بستهها در اسرع وقت به دست خانوادهها برسد.
اولین نمایشگاه مجازی ایراننوشت تا بیست و ششم شهریورماه برپاست. علاقهمندان میتوانند از طریق سایت باسلام و همچنین سایت فروشگاه اینترنتی به نشانی https://neveshtiiran.ir/ اقدام به تهیه لوازمالتحریر ایرانی کنند. خریدهای بیش از یک میلیون و 100 هزار تومان به صورت رایگان برای خانوادهها ارسال خواهد شد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «اَنَا وَ عَلِی اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّه؛ من و علی پدران این امت هستیم». در روایتی دیگر از رسول خدا نقل شده است که: «حَقُّ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ کَحَقِّ الوالِدِ عَلی وَلَدِهِ؛ حق علی بر مسلمانان مانند حق پدر بر فرزندانش است.» پیداست که این گفتار به معنی استعاری پدری اشاره دارد، نه معنی جسمانی و بیولوژیک پدری.
پدر بودن به چه معناست؟ با وجودیکه این معنا نزد اقوام مختلف تفاوتهایی جزئی دارد، اما مشابهتهای بسیار و کهن بودن این الگو و استعاره یا تشبیه و قراردادن کسی در مقام پدری ویژگیهایی بر او مترتب میکند، که برای درکش ناگزیر به دانستن این نقش در ادبیات کهن و معاصر خود هستیم.
نقش پدر در اساطیر ایران
پدر در اساطیر ایران جایگاه ویژهای دارد و اغلب بهعنوان نمادی از قدرت، حمایت و خرد، آفرینش، و مسئولیتپذیری ظاهر میشود. در اسطورههای ایرانی، شخصیتهای پدر معمولاً نمایانگر بنیانگذاران خاندانها، نگهبانان سنتها، و رهبران قوم هستند. این شخصیتها نقشی کلیدی در هدایت، محافظت و پیشبرد داستانهای اساطیری ایفا میکنند. این شخصیتها، چه در قالب شاهان دادگر و چه در قالب پهلوانان دلاور، حامل ارزشهای بنیادین فرهنگ ایرانی هستند. اساطیر ایرانی پدر را بهعنوان محور خانواده، جامعه و کشور به تصویر میکشند و او را نماینده پیوند میان نسلها و پاسدار سنتهایی میدانند که زیستن در این پهنه سرزمینی را میسر میکنند.
برای بررسی جایگاه و نقش پدر در اساطیر ایران میتوان به این موارد اشاره کرد:
* پدر بهعنوان بنیانگذار و آفریننده
در اساطیر ایران، برخی از شخصیتهای پدر بهعنوان آفرینندگان یا بنیانگذاران نسلها و خاندانهای بزرگ شناخته میشوند:
کیومرث: نخستین انسان در اساطیر ایرانی و پدر بنیانگذار بشریت است. او در اوستا و متون پهلوی بهعنوان نخستین انسان خاکی معرفی میشود و فرزندان او نماد آغاز زندگی بشری در زمین هستند. در شاهنامه میخوانیم:
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست؟
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟
ندارد کس آن روزگاران به یاد
مگر کز پدر یاد دارد پسر،
بگوید تو را یک به یک در به در
که نام بزرگی که آورد پیش،
که را بود از آن برتران پایه بیش
پژوهندۀ نامۀ باستان
که از پهلوانان زند داستان،
چنین گفت ک: آئین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
پادشاهی کیومرث، شاهنامه شاه طهماسبی
جمشید: یکی از شاهان اسطورهای و و پیشدادی در شاهنامه. او را میتوان پدر نمادین تمدن و پیشرفت بشری دانست، که با طبقه بندی اجتماعی، ساختن شهرها و گرمابه و ایوان و کاخ با سنگ و گل و خشت ابداع ابزارها و توسعه کشاورزی و دامپروری، ابداع نساجی و رشتن و بافتن و دوختن و شستن، یافتن انواع سنگها و فلزات و گوهرها، پزشکی و درمان دردها و بیماریها، یافتن بوهای خوش و عطرها و… به نوعی پدر فرهنگ و تمدن ایرانی محسوب میشود.
* پدر، نماد قدرت و حمایت
در اساطیر ایران، پدران اغلب رهبران و شاهانی هستند که قوم خود را از خطرات حفظ میکنند:
فریدون: یکی از شاهان فره مند و برجسته شاهنامه، هرچند در جوانی با کمک کاوه آهنگر و مردم ایران کشور را از ستم ضحاک نجات میبخشد و داد و دهش میکند و عدالت را برقرار میسازد، اما نقش پدرانه او برجسته است. بعد از این و باز در نقش پدر او را میبینم که قلمروش را میان سه فرزندش (ایرج، سلم و تور) تقسیم میکند. در واقع شاهان سه سرزمین توران و ایران و روم (همه جهان مسکون) با هم برادرند و همه فرزندان فریدون هستند.
سام نریمان: یکی از پهلوانان شاهنامه و پدر زال، که با وجود شرایط عجیب زال در هنگام زاده شدن و طرد کردن نوزاد و به کوه افکندنش، سرانجام توبه میکند و با زاری و تضرع فرزندش را از خدا میخواهد و سیمرغ زال جوان که به امر خداوند زیر سایه خود و در لانه اش بر بلندای البرزکوه پرورش داده بود پیش پدر برمیگرداند. سام به جبران این ظلمی که به زال کرده، پیمان میبندد که کاری نکند که او آزرده شود و در پرورش او نقش مهمی ایفا میکند؛ تا جایی که در جهان مردی به قدرت و خرد زال وجود نداشته و استادی نبوده که بتواند به او چیزی بیاموزد.
* پدر بهعنوان آموزگار و مربی
در بسیاری از اساطیر ایرانی، پدران نقش راهنما و آموزگار را برای فرزندان خود ایفا میکنند:
رستم و زال: زال، بهعنوان پدر رستم، او را به مسیر پهلوانی هدایت میکند و در تربیت و آموزش او سهم بزرگی دارد. در بسیاری از داستانهای شاهنامه، رابطه میان زال و رستم نماد پیوند عمیق پدر و فرزند است، و با توجه به اینکه در هنگام مرگ رستم زال هنوز زنده است میتوان گفت این رابطه در طول حیات رستم هرگز گسسته نشده است. بعدها رستم این نقش پدر به عنوان مربی را برای دو شاهزاده دیگر بازی میکند: سیاوش (پسر کیکاووس و پدر کیخسرو) و بهمن (پسر اسفندیار). تاکید بر نقش پدرانه رستم بسیار زیاد است، تا جایی که در نبردهای کینخواهی سیاوش هیچکس نمیتواند مقابل رستم ایستادگی کند و وقتی او در جنگ با خاقان چین مقابل سپاه توران میرسد، هومان به پیران اینطور میگویند:
گر این شیردل رستم زابلیست
برین لشکر اکنون بباید گریست!
و پیران خود را به خاقان چین میرساند و به او اینطور میگوید:
که این بارۀ آهنین رستم است
که خام کمندش خم اندر خم است
ازو دیو سیر آید اندر نبرد،
چه یک مرد با او، چه یک دشت مرد!
به زابلستان چند پرمایه بود،
سیاووش را آن زمان دایه بود،
پدروار با درد جنگ آورد
جهان بر جهاندار تنگ آورد…
سیمرغ: هرچند سیمرغ یک موجود اسطورهای و نمادین دانسته میشود، اما در داستان زال و رستم، نقش یک پدر یا پروراننده معنوی را برای تربیت زال و رستم بر عهده دارد. حضور همیشگی او و پشتیبانی اش از زال و رستم نوعی اتصال این خاندان است با خردی آسمانی.
* پدر، نماد عدالت و خرد
برخی از شخصیتهای پدر در اساطیر ایران نماینده عدالت و خردورزی هستند.
منوچهر: نتیجه فریدون (پسری که از دخترِ ایرج به دنیا میآید) و کینخواهی پدربزرگ خود را به سرانجام میرساند تا گردش جهان بر منهج عدل و داد برگردد و بیداد رخت ببندد. شاهی عادل و خردمند که در داستانهای شاهنامه نماد یک رهبر پدرگونه برای ایران است.
در نقطه مقابل اما شخصیتهایی هستند که باوجود پدر بودن و شاه بودن، خلاف خرد و داد رفتار کرده و اسیر دیو آز و خودخواهی میشوند:
گشتاسپ: پدر اسفندیار، که مدام تصمیمات بحثبرانگیزی میگیرد. او نمایانگر چالشهای میان وظایف شاهی (حفظ امنیت و اداره کشور و برقراری داد) و پدری (مهرورزی و هدایت فرزندان) و خودخواهی و آز خودش است؛ و تا جایی پیش میرود که برای اینکه تاج و تختش را به پسرش نسپارد، از ستاره شناسان میپرسد که عمر این فرزند فرهمند و روئین تن چگونه به پایان میرسد و وقتی میشنود که مرگ او به دست رستم در زابل رخ میدهد، پسرش اسفندیار را به قتلگاه مبارزه با رستم میفرستد. و اسفندیار این را نمیفهمد تا لحظهای که تیر به چشم سرش میخورد ولی گویی تازه چشمِ دلش باز شده است، در هنگام مرگ به برادرش پشوتن اینطور وصیت میکند:
چو رفتی به ایران، پدر را بگوی
که چون کام یابی بهانه مجوی!
زمانه سراسر به کام تو گشت
همه مرزها پر ز نام تو گشت
امیدم نه این بود نزدیک تو،
سزا این بُد از جان تاریک تو
به پیشِ سران پندها دادیَم،
نهانی به کشتن فرستادیَم!
کنون زین سخن یافتی کام دل
بیارای و بنشین به آرام دل
چو ایمن شدی مرگ را دور کن،
به ایوان شاهی یکی سور کن
ترا تخت، سختی و کوشش مرا
ترا نام، تابوت و پوشش مرا…
یزدگرد بزهگر: در میان شاهان و پدرانی که به وظایف خود عمل نمیکنند، میتوان از یزدگرد اول پدر بهرام گور نام برد، که از بسیاریِ آزار، به یزدگرد بزهگر معروف بوده است. به همین دلیل پس از مرگ او مردم ایران پادشاهی را به کسی دیگر به جز بهرام گور میسپارند، با این اندیشه که او هم فرزند همان پدر است. اما بهرام که در یمن و نزد نعمان و منذر بالیده و آداب رزم و بزم و شاهی آموخته دلاورانه به ایران میآید و با پشت سر گذاشتن آزمون ربودن تاج از میان دو شیر، به تخت شاهی مینشیند و یکی از بهترین دورانهای شهریاری ایران را رقم میزند.
* فقدان پدر و تراژدی
برخی از اسطورههای ایرانی نیز به تصویر پدرانی میپردازند که در مواجهه با سرنوشت، تصمیمات دشواری میگیرند:
رستم و سهراب: این داستان مشهور از شاهنامه یکی از غمانگیزترین تراژدیهای پدر و فرزندی است، که رستم بهطور ناخواسته فرزند خود، سهراب، را میکشد و بعد از آگاهی از هویت او، با اندوه و پشیمانی روبرو میشود و قصد کشتن خود را دارد. اما بخشی از آنچه برای سهراب رخ میدهد و او را قدم به قدم به فاجعه نزدیک میکند، نداشتن حمایت و پرورش نیافتن در دامان پدر خود رستم است. او پدر را نمیشناسد و این بحران هویت است که او را به همدستی با فرستادگان افراسیاب و باور کردن حمایت آنها، و سرانجام جنگ با ایرانیان و رویارویی تراژیک با پدر میکشاند.
زاری رستم بر سهراب، شاهنامه شاه طهماسبی
فرودِ سیاوش: فرود فرزند سیاوش نیز سرنوشتی مشابه دارد، علیرغم داشتن مادر به خردمندی جریره، او از پرورش در دامان پدرش سیاوش محروم است و به همین دلیل در موقع لزوم نمیداند چه کند و با مشورت با مشاور نادان خود، _بدون دیدن کیخسرو برادرش_ تراژدی مرگ خود را رقم میزند.
* پدر در نقش نگهبان سنتها
بسیاری از شاهان و پهلوانان در اساطیر ایرانی، در نقش پدر، سنتها و ارزشهای فرهنگی و دینی را به نسلهای بعد منتقل میکنند: جمشید با نوآوریهای خود، فرهنگ و دانش را بهعنوان میراثی برای بشریت باقی میگذارد، فریدون داد و دهش را گسترش میدهد، زال بهعنوان پدر رستم همواره به انتقال ارزشهای پهلوانی و اخلاقی به فرزندش اهمیت میدهد، رستم به عنوان پدرخوانده و پرورش دهنده سیاوش و بعدها بهمن همین کار را میکند، تا جایی که در وصیت اسفندیار در هنگام مرگ به رستم اینطور میخوانیم:
کنون بهمن این نامور پور من
خردمند و بیدار دستور من،
بمیرم، پدروارش اندر پذیر
همه هرچ گویم ترا یادگیر
به زابلستان در ورا شاد دار،
سخنهای بدگوی را یاد دار
بیاموزش آرایش کارزار
نشستنگه بزم و دشت شکار
می و رامش و زخم چوگان و کار
بزرگی و برخوردن از روزگار
که بهمن ز من یادگاری بود،
سرافرازتر شهریاری بود…
پدر در ادبیات معاصر
پدر در ادبیات فارسی معاصر یکی از مفاهیم برجسته و پرکاربرد است که در اشعار، داستانها و رمانهای معاصر به شکلهای مختلفی بازنمایی شده است. در این آثار، پدر نمادی از قدرت، فداکاری، مسئولیتپذیری و گاهی استبداد یا محدودیت به تصویر کشیده میشود. رویکرد به مفهوم پدر در ادبیات فارسی معاصر متنوع است، در واقع این مفهوم بازتابی از تحولات جامعه ایرانی و تغییر نگرشها نسبت به نقشهای خانوادگی است. نویسندگان و شاعران معاصر با استفاده از شخصیت پدر، به مسائل عاطفی، اجتماعی و فرهنگی پرداختهاند و هرکدام از زاویهای متفاوت این نقش را بررسی کردهاند:
* پدر بهعنوان نماد حمایت و فداکاری
در بسیاری از آثار، پدر بهعنوان فردی فداکار به تصویر کشیده شده که برای رفاه و آسایش خانواده تلاش میکند. در اشعار سهراب سپهری، پدر بهنوعی در نقش حامی طبیعت و زندگی آرام بازتاب دارد، هرچند اشاره مستقیم به پدر کمتر دیده میشود. شاید مهمترین اشاره او به پدرش را در بخشی از شعر صدای پای آب بتوان خواند:
پدرم پشت دو بار آمدن چلچلهها، پشت دو برف
پدرم پشت دو خوابیدنِ در مهتابی
پدرم پشت زمانها مرده است
پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد
پدرم وقتی مرد، پاسبانها همه شاعر بودند
مرد بقال از من پرسید:
چند من خربزه میخواهی؟
من از او پرسیدم:
دل خوش سیری چند؟
پدرم نقاشی میکرد
تار هم میساخت، تار هم میزد
خط خوبی هم داشت…
در داستانهای کلاسیک معاصر مثل آثار محمود دولتآبادی، پدر اغلب نمادی از قدرت و پشتوانه خانواده است، بهویژه در جوامع روستایی و سنتی. دولتآبادی که در آثار خود به زندگی مردم محروم و طبقات پایین جامعه میپردازد، شخصیت پدر را در چارچوبی واقعگرایانه، چندلایه، و انسانی ترسیم میکند. پدران در داستانهای او نمایندۀ سنتهای دیرینه، فقر اقتصادی، و چالشهای اجتماعیاند و گاه درگیر کشمکش میان وظایف خانوادگی و محدودیتهای محیطی میشوند. در کلیدر، پدران اغلب کسانی هستند که با تحمل رنجهای فراوان، تلاش میکنند خانواده و زمین خود را حفظ کنند.
* پدر بهعنوان نماد اقتدار و استبداد
با پیشرفت ادبیات مدرن و تغییر نگرش نویسندگان، گاهی پدر در نقش نماد استبداد و قدرت بیچونوچرا ظاهر میشود. در آثار صادق هدایت، شخصیت پدر در برخی موارد بهعنوان فردی سختگیر یا محدودکننده تصویر شده است که نمایانگر ساختار سنتی خانواده در زمان خود است. همچنین در اشعار فروغ فرخزاد، هرچند کمتر مستقیم به پدر اشاره شده، اما نقش پدر و جامعه مردسالار در محدودیتهای زنان حس میشود، و این با تجربه شخصیت نظامی و سختگیر پدر او مطابقت دارد.
* پدر همیشه غایب
یکی دیگر از مفاهیم قابلتوجه در ادبیات معاصر، غیبت پدر است. این غیبت ممکن است بهدلیل مرگ، مهاجرت یا مسائل دیگر باشد و اغلب بازتابی از خلأ حمایت عاطفی یا اقتصادی در خانواده است. در رمان بوف کور صادق هدایت، غیاب نقشهای اصلی خانواده، از جمله پدر، به بحران هویتی شخصیتها دامن میزند. غیاب پدر در برخی از داستانهای علی اشرف درویشیان ناشی از مهاجرت برای کار، مرگ، یا ناتوانی در ایفای نقش خانوادگی است، تأثیر عمیقی بر زندگی فرزندان میگذارد. این غیاب گاهی به بلوغ زودرس شخصیتهای کودک و نوجوان داستانها منجر میشود و مسئولیتهای پدرانه به دوش آنها میافتد.
* پدر بهعنوان قربانی ناآگاهی و جهل اجتماعی
در آثار محمدعلی جمالزاده، پدر گاه شخصیتی است که خود نیز قربانی شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه خویش است. این پدران ممکن است از نگاه فرزندان یا نسل جدید سختگیر و سنتی به نظر برسند، اما در واقع آنان نیز تحت تأثیر محدودیتهای آموزشی و فرهنگی دوران خود بودهاند. این نگاه همدلانه، لایه دیگری به شخصیت پدر در داستانهای او اضافه میکند. پدران در داستانهای او بازتابدهندۀ روابط خانوادگی، تأثیرات سنتهای اجتماعی، و تعارضات میان نسلها است. جمالزاده که از بنیانگذاران داستاننویسی مدرن فارسی به شمار میآید، در آثار خود با زبانی طنزآمیز و انتقادی به نقش پدر و خانواده در جامعۀ ایرانی میپردازد. در داستانهای او، پدر اغلب شخصیتی است که هم نمایندۀ اقتدار سنتی است و هم نماد محدودیتهای اجتماعی و خانوادگی. شبیه این تصویر را در آثار علی اشرف درویشیان نیز میتوان دید.
* نقش طنزآمیز پدر
شخصیت پدر گاهی طنز آمیز است. در برخی از داستانهای جمالزاده، بهویژه داستانهایی که به توصیف خانوادههای سنتی ایرانی میپردازد، با نوعی طنز آمیخته است. این طنز معمولاً رفتارهای اغراقشده، باورهای نادرست، یا جدیت بیش از حد پدران را هدف قرار میدهد. یکی از ویژگیهای برجسته آثار جمالزاده، استفاده از طنز برای نقد اجتماعی است.
در آثار هوشنگ مرادی کرمانی هم طنز در شخصیت پدر دیده میشود. پدران در داستانهای او، حتی در لحظات سختی و ناکامی، اغلب با چاشنی طنز یا دیالوگهای شیرین تصویر میشوند، که به داستانها عمق انسانی و جذابیت بیشتری میبخشد. نقش پدر در داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی معمولاً در قالبی واقعگرایانه، انسانی، و متأثر از بافت سنتی و روستایی جامعۀ ایران تصویر میشود. آثار او که اغلب حول زندگی کودکان و نوجوانان در محیطهای ساده و محروم میچرخد، پدر را بهعنوان یک شخصیت کلیدی در شکلدهی به زندگی فرزندان معرفی میکند. در این داستانها، پدر نمادی از مسئولیت، فقر، عشق، گاه غیاب، و تأثیرات مثبت یا منفی بر شخصیت کودکان است.
* پدر بهعنوان نماد تغییر و تحول اجتماعی
در بسیاری از آثار معاصر، پدر نمایانگر نسل گذشته است که در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت میکند یا تلاش میکند با این تغییرات سازگار شود. این تصویرسازی اغلب در داستانهای مربوط به دهههای اخیر دیده میشود، مثل آثار علیاشرف درویشیان. نقش پدر در داستانهای علیاشرف درویشیان بهعنوان بازتابی از جامعۀ محروم و نابرابر ایران به تصویر کشیده میشود. این پدران نمادهای طبقۀ کارگر و زحمتکشاند که در برابر سختیهای زندگی مقاومت میکنند یا قربانی شرایط ناعادلانه میشوند. درویشیان با نگاهی همدلانه و انتقادی، تصویر پدر را در چارچوبی از تعارضات اجتماعی و طبقاتی ارائه میدهد و از این طریق، به نقد نابرابریها و بیعدالتیهای جامعه میپردازد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علی محمدپور، دبیر انجمن ناشران دیجیتال، عضو هیئت مدیره اتحادیه تولید و نشر محتوا در فضای مجازی، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته، نوشته است:
در حالی که ما در حوزه تولید محتوا میان نهادهای متعدد و مقررات پراکنده گرفتار هستیم، عربستان سال (2021 میلادی) مسیر دیگری را انتخاب کرد: تشکیل «شورای محتوای دیجیتال»، اجرای برنامهی «ایگنایت»، تزریق بودجهی چندمیلیاردی، تدوین قواعد روشن برای سکوهای محتوایی، ساخت مراکز تولید محتوا مانند «نیوم» و «العُلا» و تبدیل ریاض به پایتخت ورزشهای الکترونیک با جوایزی بیسابقه برنامههای عربستان بود. که هدفش روشن است: ساختن لایهای محتوایی در کنار شبکه و زیرساخت تا هم بر فرهنگ اثر بگذارد، هم اقتصاد را متنوع کند و هم سرمایه و نخبگان را جذب نماید.
از ایده تا اجرا: عربستان چه کرد؟
در 29 سپتامبر 2021، هیئت وزیران عربستان «شورای محتوای دیجیتال» را با مأموریت اجرای 36 ابتکار و سقف 4.2 میلیارد ریال سعودی (بیش از 1 میلیاد دلار) راه انداخت. از همان ابتدا چهار بازار هدف مشخص بود: ویدئو، صوت و پادکست، بازیهای ویدئویی و تبلیغات دیجیتال. نکته کلیدی، تبدیل «تنظیمگری» به برنامهی اجرایی زیر چتر «ایگنایت» بود؛ از جمله تدوین و اجرای «مقررات ارائه خدمات سکوهای محتوایی» که مسیر دریافت مجوز و الزامات فعالیت را شفاف کرد. همزمان، «کمیسیون ارتباطات، فضا و فناوری» ایده بندر امن محتوای دیجیتال را به جریان انداخت تا میزبانی و عبور محتوا در خاک عربستان چارچوب حقوقی روشنتری پیدا کند و برای سرمایهگذاری در مراکز داده و شبکههای توزیع محتوا جذابتر شود.
زمین بازی سکوها
کمیسیون ارتباطات، فضا و فناوری عربستان «مقررات ارائهی خدمات سکوهای محتوای دیجیتال» را ابلاغ و لازمالاجرا کرد؛ هدف، یکپارچگی مقررات، شفافیت، بیطرفی و تقویت رقابت در چهار بازار ویدئو، صوت/پادکست، بازی و تبلیغات دیجیتال است.
برای همه ارائهدهندگان داخلی و خارجی، مسیر «ثبت/مجوز/اعلامیهی فعالیت» در پرتال رسمی فعال شد.
اجرای مقررات از طریق «پنجرهی واحد خدمات الکترونیک» پیش میرود؛ صدور و پیگیری مجوزها برخط انجام میشود و اسناد تکمیلی دربارهی بیطرفی ترافیک و دسترسی به محتوای میزبانیشده منتشر شده است.
در سطح شفافیت عمومی، متن مقررات، راهنماها و گزارشهای بخشی (از جمله وضعیت بازار و روند مجوزها) در دسترس عموم قرار دارد.
نتیجه مستقیم برای کسبوکارها، کاهش ریسک حقوقی، افزایش پیشبینیپذیری و کاهش اصطکاک اداری بود؛ و البته سهولت ورود بازیگران داخلی و خارجی و هدایت سریعتر سرمایه و نیرو به سمت تولید محتوا
پول چگونه ورق را برگرداند؟
عربستان برای جان دادن به «اقتصاد تولید محتوا» سراغ دو ابزار آشنا و کارآمد رفت: بازپرداخت نقدی هزینههای تولید و صندوقهای مشارکتی سرمایهگذاری. این دو اهرم، زبان مشترک فیلمسازان و سرمایهگذاران در جهاناند؛ همانچیزی که عدد و ریسک را قابلفهم و تصمیم را آسان میکند. بازپرداخت نقدی تا 40 درصد؛ عددی که خیال تهیهکننده را راحت میکند.
برنامه ملی بازپرداخت، به تولیدات سینمایی و تلویزیونی که در عربستان هزینه میکنند، تا 40٪ از مخارج واجد شرایط را پس میدهد؛ از اجاره تجهیزات و دستمزدها تا خدمات صحنه و اقامت. این یعنی اگر پروژهای 10 واحد خرج کند و معیارها را احراز کند، تا 4 واحدش بهصورت نقدی برمیگردد. پیشبینیپذیری در عمل. این سیاست در لوکیشنهای شاخصی مثل العُلا هم اجرا میشود و حتی برای بهکارگیری نیروهای شهروند عربستان امتیاز افزایشی در نظر گرفتهاند.
در کنار این، شهر رسانهای در شمالغرب کشور با استودیوها و دکورهای آماده اعلام کرده که بر برنامه بازپرداخت 40 درصدی تکیه میکند؛ یعنی سازوکار مالی و زیرساخت تولید دستبهدست هم میدهند تا گروهها از «چانهزنی موردی» خلاص شوند و با قاعده روشن جلو بروند.
همزمان، «صندوق توسعه فرهنگی» برنامههای تأمین مالی گستردهتری برای 16 زیربخش فرهنگی معرفی کرده (از جمله سینما و کتاب دیجیتال و کتاب صوتی، پادکست و موسیقی) تا زنجیره تأمین محتوا فقط به «تصویربرداری» محدود نماند و بخشهای بالادستی و پاییندستی هم جان بگیرند. این یعنی سازوکار مالی نهفقط برای دوربین و دکور، که برای توسعه محتوا، توزیع و کسبوکارهای پیرامونی هم فراهم شد.
برای یک تهیهکننده یا پلتفرم، این ترکیب یعنی: پول بازگشتی + شریک مالی بردبار. بازپرداخت نقدی، هزینه مؤثر تولید را کاهش میدهد و صندوقهای مشارکتی، گلوگاه نقدینگی و ریسک رفع مسئولیت را از سر راه برمیدارند. نتیجه، پروژههایی است که بهجای گیرکردن در مرحله بستن بودجه، بهموقع کلید میخورند و با نقشه مالی روشن جلو میروند.
زیرساخت تولید؛ از «نیوم» تا «العُلا»
عربستان فقط پول خرج نکرد؛ چرخهی کامل تولید را کنار هم چید: از صحنههای استاندارد و محلهای وسیع پشتصحنه تا آموزش نیرو و حلوفصل کارهای اداری. نتیجه این شد که یک گروه فیلمسازی وقتی به عربستان میرسد، با مجموعهای روبهروست که هم فضا دارد، هم نیرو، هم پول مشوق و هم مسیرهای روشن اداری.
شهر رسانهای «نیوم»
در نیوم، سالنهای بزرگ فیلمبرداری و محوطههای آمادهی پشتصحنه در دسترس است؛ همان چیزی که تولید حرفهای میخواهد: سکوت کنترلشده، دسترسی سریع، و زمانبندی دقیق. برنامهی بازپرداخت نقدی هزینههای تولید تا 40 درصد، هزینهها را قابلپیشبینی میکند و مسیرهای کوتاه برای ثبت شرکت و شروع کار، وقت را تلف نمیکند. کنار اینها، دورههای مهارتی با همکاری مدارس معتبر سینمایی و دانشگاههای تخصصی بازیسازی برگزار میشود تا کمبود نیروی ماهر پیش از آنکه به گره تبدیل شود، جبران گردد. رسانههای بزرگ منطقه نیز بهعنوان شریک و مشتری، چرخ تولید را گرم نگه میدارند.
«العُلا»؛ صحنهای آماده با مناظر منحصربهفرد
العُلا یک مزیت طبیعی دارد: مناظر صخرهای و تاریخی بیرقیب که برای فیلم سینمایی، سریال و برنامههای غیرنمایشی، قابهای تازه میسازد. اینجا هم بازپرداخت تا 40 درصد برقرار است؛ با این تفاوت که تیم محلی از همان مرحلهی گرفتن مجوزها، پیگیری امور گمرکی و تأمین نیرو کنار گروه تولید میماند. به زبان ساده، تولیدکننده بهجای درگیری با امضاها و مهرها، روی کیفیت قاب و زمانبندی صحنه تمرکز میکند. هرچه سهم استفاده از نیروهای بومی و نمایش جغرافیای کشور بیشتر باشد، دسترسی به سقف مشوق هم آسانتر میشود.
زنجیرهای که تولید را پایدار میکند
آنچه عربستان کنار هم گذاشته فقط تجهیزات و سوله نیست. شبکه تأمین از شرکتهای دکور، نور و صدا تا خدمات حملونقل، اقامت و بیمه شکل گرفته است؛ دورههای مهارتی، تکنسین نور و صدابردار و مدیر تولید تربیت میکند؛ و شفافیت اداری، زمان از دسترفته را به حداقل میرساند. برای یک تهیهکننده، یعنی ریسک کمتر، هزینهی قابل پیشبینیتر و زمانبندی مطمئنتر.
این فرمول ساده فقط در عربستان جواب نداده و پیشتر در کشورهایی مثل یونان، مالت، مراکش، اسپانیا (بهویژه جزایر قناری)، ابوظبی، ایرلند، بریتانیا، جمهوری چک و مجارستان نیز مسیر جذب تولیدات بینالمللی را هموار کرده است؛ آنها با بازپرداختها و اعتبارهای مالیاتی قابل پیشبینی، فرایندهای اداری ساده، استودیوها و لوکیشنهای آماده، و گفتوگو با صنوف و انتشار راهنماهای شفاف، تولیدکننده را از سردرگمی نجات داده و نام شهرهایشان را روی نقشهی جهانی محتوا نشاندهاند. عربستان هم با تکیه بر همین الگو و روایتسازی رویدادی، اکنون پرچمدار منطقه شده و سیگنال ثبات و همکاری به بازار میدهد؛ الگویی که با بومیسازی هوشمندانه، برای ما نیز دستیافتنی است.
نقشه تازه تنظیم رسانه عربستان
در سال 2023 با مصوبهی هیئت وزیران، نهاد ناظر بر رسانه در عربستان بازسازماندهی شد و دامنه مأموریتش از «صوت و تصویر» به کل حوزه رسانه گسترش یافت. چند ماه بعد، در 19 دسامبر 2023 «راهبرد و هویت تازه» این نهاد رونمایی شد؛ هدفگذاری صریح هم گذاشتند: رساندن سهم بخش رسانه به 47 میلیارد ریال سعودی تا 2030 و جذب سرمایه و نیروی حرفهای بیشتر.
این نهاد، امروز «مرجع واحد پاسخگو» برای صدور مجوزها و نظارت بر فعالیتهای رسانهای است: از پخش و انتشار تا محتوا و تبلیغات در رسانههای سنتی و شبکههای اجتماعی. وظایفش شامل مجوزدهی، پایش خدمتدهندگان، تدوین استانداردهای فنی، تنظیم تبلیغات، و هماهنگی فنی (مثلاً دربارهی طیف فرکانسی و تجهیزات) است. پشتوانهی حقوقی کار نیز «نظام فعالیتهای رسانهی دیداریـشنیداری 2017» و آییننامهی اجرایی 2018 است؛ یعنی چارچوبی که تکلیف شرایط صدور و تمدید مجوز، ضمانت اجراها و صیانت از رقابت را روشن میکند.
از «کاغذ بازی» گذشته و تا «پای کار» آمدهاند: درگاه خدمات الکترونیک برای مجوزها فعال است، گزارشهای «وضعیت بخش رسانه و فرصتهای سرمایهگذاری» منتشر میشود، و گزارشهای سالانه عملکرد را با شاخصهای کمّی نشان میدهند؛ اینها همان ابزارهایی است که به سرمایهگذار و تولیدکننده میگوید قواعد بازی چیست و پیش رو چه میبیند.
در کنار این «نقشه رسانه»، کمیسیون ارتباطات، فضا و فناوری نیز «مقررات ارائه خدمات سکوهای محتوایی» را ابلاغ کرد؛ مقرراتی که سامانهی واحد، شفافیت، بیطرفی و عدم تبعیض را به میدان آورد و برای سکوهای داخلی و خارجی الزامات ثبت/مجوز و اخطار را مشخص ساخت. مهلت تطبیق هم داشت: 8 اکتبر 2024. همزمان، این کمیسیون پیشنویس «بندر امن محتوای دیجیتال» را به مشورت عمومی گذاشت تا میزبانی و ترانزیت محتوا زیر چتر حقوقی روشنتری انجام شود. ترجمه ساده اینها برای کسبوکار: راه میانبُر اداری، زمانبندی معلوم و ریسک حقوقی کمتر.
به گفته روزنامهای: عربستان «تنظیمگری رسانه» را از سطح شعار به عملیات اجرایی رسانده-با مرجع روشن، درگاه واحد، تقویم تطبیق و اسناد پیوست-تا هم صدای سرمایهگذار را بشنود، هم تکلیف تولیدکننده را روشن کند، و هم برای شهروند، فضای رسانهای پیشبینیپذیرتری بسازد.
ایران و فرصتهایی که نباید از دست بدهد
ایران همین امروز هم «زیرساخت انسانی و پلتفرمی» قدرتمندی دارد. در ویدئو و سریال، پلتفرمهای بومی مثل فیلیمو و نماوا با آرشیو گسترده و تولیدات اختصاصی، بازار تماشای آنلاین را ساختهاند؛ آپارات نیز بهعنوان سرویس اصلی اشتراک ویدئو، اکوسیستم بزرگی از کانالها و برنامههای بومی را میزبانی میکند
در کتاب دیجیتال و صوتی، طاقچه، فیدیبو و کتابراه شبکهای از ناشران و کاربران را پیوند میدهند و عرضه قانونی کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی را فراگیر کردهاند. در صدا و پادکست، شنوتو با هزاران کانال و فایل صوتی نشان میدهد مخاطب فارسیزبان برای محتوای شنیداری آماده است.
پایگاه نشر چاپی نیز همچنان پرقدرت است: هزاران ناشر در کشور فعالاند و برآوردهای بینالمللی، بیش از 100 هزار عنوان کتاب در سال را برای ایران ثبت کردهاند؛ مقیاسی که پشتوانه طبیعی گذار به نشر دیجیتال است.
در وب فارسی هم ظرفیت کم نیست: زبان فارسی حدود 1.1٪ از وبسایتهای دارای زبان شناساییشده را پوشش میدهد؛ عددی که با توجه به جمعیت کاربر و تولیدکننده، امکان رشد بازار محتوای بومی و صادرات محتوا را تقویت میکند.
پیشنهادهای عملی و ساده برای شتابگرفتن ما
• تمرکز بهجای پراکندگی: یک «پنجره واحد» برای مجوزها و حمایتها در کل زنجیره (از ایده تا انتشار)؛ تصمیمها با تقویم روشن و قابل پیگیری.
• حمایت لایهبهلایه: بستههای مشخص برای ایدهپردازی، توسعه، تولید، توزیع و بازاریابی—از خالقان خرد (پادکست/ویدئو/کتاب صوتی، بازی موبایلی و …) تا پروژههای بزرگ سریالی.
• شفافیت قابل دیدن: داشبورد برخط از پروژههای حمایتشده، مبالغ، مرحلهی پیشرفت و خروجیها؛ گزارشهای دورهای «وضعیت بازار» در کتاب، تصویر، موسیقی و بازی و … .
• کاهش اصطکاک تولید و نشر: قراردادهای نمونه، راهنمای حقوقی ساده، فرایندهای کوتاه برای ثبت/مجوز/مالیات؛ انرژی بهجای کاغذبازی صرف کیفیت شود.
• مشوقهای پیشبینیپذیر: بازپرداخت نقدی هزینههای واجد شرایط با امتیاز افزایشی برای بهکارگیری نیروی متخصص.
• مهارت و زیرساخت در شهرها: دورههای کوتاهمدت نویسندگی/فنی با مشارکت دانشگاه و صنوف؛ استودیوها و فضاهای چندمنظوره در چند قطب فرهنگی.
• رویداد پرچمدار محتوای دیجیتال: جشنوارهی سالانهی «محتوای دیجیتال فارسی» همزمان با نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران؛ جایزههای جذاب و بازار حقپخش/اقتباس.
• صادرات محتوا بر دوش فارسی وب: برنامهی ترجمه و «ترجمهی معکوس» برای رساندن کتابها، سریالها و پادکستهای ایرانی به بازارهای منطقهای و جهانی.
اینها نسخه کپیبرداری نیست؛ ادامه طبیعی موفقیتهای قبلی خود ماست. با همین ظرفیت جاری (پلتفرمهای فعال، ناشران متعدد، بازار کتاب قوی و سهم معنادار فارسی در وب) میتوان «اقتصاد محتوای دیجیتال» را سریعتر و مطمئنتر به ثمر نشاند؛ مسیری که هم غرور ملی ما را پاس میدارد و هم فرصتهای تازهای برای کسبوکار و فرهنگ میسازد؛ و البته خطر عقب ماندن هم در کمین ماست. اگر میخواهیم عقب نمانیم، باید از سیاستهای پراکنده به سیاستمحوری یکپارچه کوچ کنیم؛ با نهاد هماهنگکننده چابک، قواعد روشن، مشوقهای استاندارد تولید؛ مجوز دهی یک پارچه، شفافیت، و یک رویداد پرچمدار که تهران را روی نقشه جهانی محتوا بنشاند. عربستان در چهار-پنج سال اخیر همین مسیر را با سرعت رفته و حالا آثارش پیداست.
به گزارش خبرنگار مهر، سورنا جوکار شاعر جوان همدانی، به مناسبت فرا رسیدن ۱۳ رجب و سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) شعر تازهای سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سی و هشتمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب مسکو از 3 تا 7 سپتامبر 2025 (12 تا 16 شهریور 1404) در محل «ودنخا» (مرکز رویدادها و نمایشگاههای فرهنگی و تجاری) برگزار میشود.
در این دوره، کشور هند بهعنوان میهمان ویژه حضور دارد و تازهترین آثار و بیش از دو هزار و 500 عنوان کتاب خود را به نمایش میگذارد. نمایشگاه امسال با حضور بیش از 300 ناشر و توزیعکننده از روسیه و دیگر کشورها و همزمان با سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب کودک برگزار میشود.
برنامههای اصلی شامل رونمایی کتاب، نشستهای تخصصی، سخنرانیها، میزگردهای ادبی و کارگاههای آموزشی است. همچنین بیش از 100 رویداد ویژه کودکان شامل کارگاههای آموزشی، نمایش انیمیشن و مسابقات برگزار میشود و موضوعاتی چون نشر دیجیتال، کتابهای صوتی و فناوریهای نوین صنعت نشر برجسته خواهد شد.
خانه کتاب و ادبیات ایران با غرفهای به مساحت 27 مترمربع در این نمایشگاه حضور خواهد داشت و بیش از 300 عنوان کتاب در حوزههای ادبیات کلاسیک و معاصر، ایرانشناسی، آموزش زبان فارسی و آثار غیرداستانی و … را به مخاطبان معرفی میکند.
بخشی از غرفه به نمایش آثار تصویرگری ایرانی اختصاص دارد و مرجان فولادوند (نویسنده) و عاطفه ملکیجو (تصویرگر) با حضور در نشستها و کارگاهها، تجربیات خود را با مخاطبان و علاقهمندان بینالمللی به اشتراک میگذارند. همچنین غرفه جمهوری اسلامی ایران به معرفی طرح گرنت، جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز میپردازد.
این حضور، فرصتی برای معرفی زبان فارسی، گسترش همکاریهای بینالمللی در حوزه ترجمه و کپیرایت و گرامیداشت یکهزار و پانصدمین سالگرد میلاد پیامبر اکرم (ص) فراهم میکند.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «مسیح اسلام؛ داستانهایی از فضائل امام علی (ع) در منابع اهل سنت» اثر علی قهرمانی سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات کتاب جمکران وارد بازار نشر شد و طی ۱۰ روز به چاپ هشتم رسید. اینکتاب که مولفش برای نوشتن آن، بیش از ۳۰۰ منبع تاریخی و حدیثی اهل سنت را مطالعه و بررسی کرده، در حال حاضر با نوبت چاپ نوزدهم با شمارگان ۱۰ هزار نسخه در بازار نشر حضور دارد.
علی قهرمانی، پیش از اینکتاب، اثر دیگری درباره شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) نوشت که با عنوان «فاطمه علی است» توسط همینناشر چاپ شد. «مسیح اسلام» نیز با رویکرد همانکتاب اول نوشته شد و به خردهروایتهای داستانی اختصاص دارد که بازه زمانیاش از ۱۳ سالگی علی (ع) که به جانشینی پیامبر (ص) انتخاب میشود، تا ۲۰ سال بعد یعنی حجهالوداع و واقعه غدیر خم امتداد دارد.
نویسنده کتاب پیشرو در مقدمه آن میگوید: «پژوهش مطالب اینکتاب بهطور ناپیوسته بیش از ۱۰ سال طول کشید و بنا بر آن بود که داستان به متن وفادار باشد. در اندک مواردی که روایت، هیچزمینه و فضای داستانی نداشت، با مراجعه به تاریخ و منابع فریقین تلاش شد سقف خیال در داستانپردازیها نیز بالاتر از کشش روایت مذکور نباشد.»
داستانهای کتاب پیشرو در ۵ فصل تدوین شدهاند که عبارتاند از: «خورشید مکه»، «آفتاب مدینه»، «طلوع در غدیر»، «خورشید خانهنشین» و «در جستجوی آفتاب»
در ادامه به بهانه سالروز میلاد امیرالمومنین (ع)، ۱۰ فراز از داستانهای «مسیح اسلام» را میخوانیم؛
قدم از قدم برنداشت
بانگ هجرت که نواخته شد، تازهمسلمانها دستهدسته و پنهانی راهی یثرب شدند. مکه دیگر جای زندگی نبود، همهشان گرچه صبور بودند و ساکت، اما شکنجههای گاه و بیگاه کفار و آزار مشرکان امانی برای مومنان نگذاشته بود. درست در همین شرایط از جایی که گمانش را هم نمیبردند خدا درِ گشایشی برایشان باز کرد؛ بیعت شبانه اهالی یثرب همهچیز را دگرگون ساخت، پیامبر تا همه را نفرستاد خودش راهی نشد. وقتی هم هجرت را آغاز کرد، در قبا ماند و وارد شهر نشد.
همه دلهای شهر برای نبی میتپید و دل پیامبر برای علی (ع). جانشین پیامبر در مکه ماند تا در نبوتش امانتهای مانده پیش رسول خدا را به صاحبانشان برگرداند و کارهای نیمهتمام پیامبر را به سامانی برساند.
تا علی نیامد، نبی قدم از قدم برنداشت، تا همه بفهمند ارزش علی را برای نبی و جایگاهش را.
خشونت در راه خدا
از نبرد یمن که برمیگشتند علی جلوتر رفت. رفت تا رسول خدا را ببیند و اخبار پیروزی سپاه اسلام را داغ داغ تقدیم کند.
علی که رفت باقیماندهها، هرچه پارچه و لباس غنیمتی بود پوشیدند. علی اما خیلی زود برگشت و هرچه را هرکه تصرف کرده بود به زور پس گرفت.
زورشان به علی نرسید، اما شکایت پیش رسول خدا بردند و شکوهای طولانی سر دادند.
«از علی پیش من گله و شکایت نکنید. زیرا اگر خشونتی نشان داده، حتما برای خدا بوده و بس.»
کرار بود نه فرار
زرهی که بر تن داشت، پشت نداشت، چون در قاموسش نه شکست را میتوانستی پیدا کنی، نه پشت کردن به دشمن و نه فرار از میدان نبرد. سپر را خرج عروسی کرد و جای آن پرچم فرماندهی سپاه را به دست گرفت؛ دلاوری که خدا از او راضی بود و او هم از خدا، هرجا بود فتح و ظفر با او بود و از هیچ جنگی برنگشت مگر با پیروزی.
کسی به میدان مبارزه با او نرفت مگر آنکه در بازگشت جانش را جا گذاشته بود. شمشیر که به دست میگرفت از چپ و راست میگریختند. زیرا جبرئیل دست راستش بود و میکائیل دست چپش. فرار میکردند و میگفتند: «فرشته مرگ جایی در پشت شمشیر علی است.»
غدیر به روایت ذهبی
کتاب را از قفسه بیرون کشید و پیش رویش گذاشت. ورق به ورق و سطر به سطر شروع کرد به خواندن. کتاب اول که تمام کرد کناری گذاشت و کتاب دوم را به دست گرفت. تورقی کرد و مروری؛ همه مطالب مرتبط و در راستای کتاب قبلی بود. کتابهای سوم و چهارم هم همینطور. دانست اینها جلدهایی از یککتاب هستند و پیرامون حقیقتی واحد به نگارش درآمدند.
«محمد ذهبی» محدثی نامآشنا، تاریخنگاری برجسته و سیرهنویسی توانا و آشنا به رجال بود. میدانست جمعآوری چنین گنج گرانبهایی چقدر سخت است و طاقتفرسا. نمیتوانست تحسین و تقدیر خود را از اینکار بزرگ پنهان کند. دست به قلم برد و حال خود را پس از خوندن اینکتاب اینطور نوشت:
«محمد بن جریر طبری روایات غدیر خم را در چهارجلد گردآوری کرده است. من بخشی از آن را دیدم و جلدی از آن را خواندم. از گستردگی روایات غدیر شگفتزده شدم و فراوانی اینروایات مرا مات و مبهوت ساخت. آنجا بود که یقین کردم ایناتفاق ناب رخ داده است.»
تو هم شنیدهای؟
در روزگاری زندگی میکرد که سینهها جام کینهها بود؛ دورانی که هیچخطیب و منبری بیلعن علی از منبر پایین نمیآمد. حدیثی عجیب اما ناب سعید بن مسیب را آواره کوه و بیابان و راهی راه دانایی کرده بود.
پیش پسر ابیوقاص که رسید، روایت را که چون گنجی گرانبها پنهان کرده بود بیرون آورد. حدیث منزلت را برای سعد خواند. گفت: «تو رسول خدا را درک کردهای. آیا چنین حدیثی از او شنیدهای؟!»
با حرف و خنده سعد، چشمهای از تعجب گردشدهاش، داشت از حدقه بیرون میزد:
«آری، نه یکبار و دوبار. این حرفی بود که رسول خدا مدام تکرار میکرد و در هر مناسبتی رو به علی (ع) میفرمود: نسبت تو به من مانند نسبت هارون است به موسی، مگر آنکه پس از من پیامبری نیست.»
قرآن با علی است
«دیدن عایشه روی آن ناقه بزرگ و با ابهت دلم را بهسوی او میکشاند، اما لحظههای اذان ظهر بود که خدا آرامشی عجیب به دلم انداخت و مرا در رکاب علی ثابتقدم ساخت.»
امسلمه از او پرسیده بود: «دل تو کجا سیر میکرد، آنگاه که دلها بهسوی جایگاه و منطقه پرواز خود میشتافتند؟»
آزادشده دست ابوذر با تواضع زانو زده بود و در تمام طول صحبت با همسر رسول خدا به نشانه احترام سر به زمین افکنده بود. گفت: «ای امالمومنین به خدا سوگند نیامدهام تا چیزی بخورم و بیاشامم. خوب میدانی که آمدهام تا پردههای شک را از حجره قلبم بگیری.»
لبخند رضایت لبهای امالمومنین نشانه تایید او بود. با تبسم گفت: «از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: علی (ع) همراه قرآن است و قرآن نیز همراه علی (ع). هرگز علی (ع) از قرآن و قرآن از علی (ع) جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
از زبان ابوذر
مفسری به نام بود و محدثی مشهور. روزی گذرش به زمزم افتاد. نزدیک چاه قصد استراحت کرد. تا نشست حلقهای از جمعیت او را چون نگینی در بر گرفت. جماعتی اینچنین مشتاق او را سر ذوق آورد و خستگی فراموشش شد.
بهترین هدیهای که برای اینجمع باصفا داشت، احادیثی ناب بود که خودش از پیامبر خدا شنیده بود.
بهترین آنها روایتهایی از فضیلتهای پسر ابوطالب. عبدالله میگفت و مردی ناشناس از میان جمع او را تایید میکرد. مردی که با پارچه انتهای عمامهاش، صورتش را پوشانده بود.
جان عبدالله مالامال شد از شوق شناخت آن مرد ناشناس اما آشنای به حقایق.
پسر عباس دیگر طاقت نیاورد. قسمش داد که خودش را معرفی کند. مرد، پارچه از صورت برگرفت و گفت: «من جندب، پسر جناده هستم؛ معروف به ابوذر غفاری. از یاریکنندگان رسول خدا (ص) در جنگ بدر. با دو گوشم از دو لب رسول خدا شنیدم که میفرمود: «علی پیشوای نیکوکاران و کشنده کافران است، هرکه او را یاری کند پیروز است و آنکه او را خوار نماید ذلیل و بیچاره.»
اللهم وال من والاه
هنوز سینههایی از کینه لبریز بود؛ دلهایی که از کشتهشدن اقوام مشرکشان به دست علی در جنگها آتشی روشن داشت و آدمهای کوچکی که بزرگی علی را تاب نمیآوردند.
آتش کینهای و دامنه حسادتی که از ایندلها و سینهها زبانه میکشید، میتوانست غیر خودشان، جامعهای را بسوزاند.
هرچه گفت اینانتصاب از جانب خداست دلهاشان اما گنجایش پذیرش علی را نداشت.
حرفش را جور دیگری زد تا بهانه را از بهانهجوها بگیرد. دست به آسمان مناجات برداشت. دعا کرد و نفرین؛ علی و دوستانش را دعا کرد و دشمنانش را نفرین.
«خدایا دوست بدار هرکه را علی را دوست دارد و دشمن باش با هرکه با او دشمن است. یاری کن هرکه او را یاری کند و خوار گردان هرکه خواری او را بخواهد…»
زینو مجالسکم بذکر علی (ع)
از کوچه پس کوچههای خاکی گذشتند. انتهای کوچه آخر، خانه یکی از همسران پیامبر خدا بود.
خوشحال بودند که پس از حج، توفیق زیارت مزار رسول خدا نصیبشان شده و حالا فرصتی برای فیضبردن دارند.
وقتی در خانه عایشه رسیدند جمع فراوان دیگری از حاجیها را دیدند که به خانه او آمدهاند.
از نگاهها شراره اشتیاق میبارید و عطش دانستن را در چهره تکتکشان میشد دید. بیتابی و ازدحام جمعیت منتظر، عایشه را به سخن وا داشت. گفت: «چیزی را میگویم که پیامبر خدا بسیار به آن توصیه میکرد: «زینوا مجالسکم بذکر علی (ع). در دورهمیها، زینت مجالستان ذکر علی باشد.»
مَثل سوره قلهوالله
«مَثل علی در میان امت، مانند مَثل قل هوالله است در میان سورههای قرآن.»
اینجمله غوغایی برپا کرد در جمع حلقه محبان. برخی حیران شدند و جمعی شیدا. هرکس حرفی میزد و به قدر فهم خود تفسیری میکرد.
اجازه نداد دلها و زبانها بیش از این به بیراهه بروند و گمانهای بیهوده برند.
به ثواب خواندن سوره توحید اشاره کرد. گفت: «هرکه در قلبش علی را دوست داشته باشد، یکسوم ثواب امت را از آن خود کرده است. اگر محبت علی از دلش جوشید و بر زبانش جاری شد، ثلث دیگر اینثواب را به چنگ آورده و اگر محبت قلبی و اقرار زبانی را با رفتار و کردارش کامل کند، معادل تمام ثواب امت اسلام را به او میدهند.»
به گزارش خبرنگار مهر، محمدحسین مهدویان شاعر جوان و طنزپرداز، شعر تازهای به مناسبت ولادت امیرالمومنین (ع) و برای روز پدر سروده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مهدویان در ابتدای شعرش نوشته «تقدیم به همه پدران زحمتکش میهنم که برای کسب روزی حلال تلاش میکنند».
این غزل را در ادامه میخوانیم؛
*
کنج دکّان خود نشسته پدر، مینویسد حساب سالش را
تا دوباره کنار بگذارد، سهم خمس و زکات مالش را
کاسب مورد وثوق محل، با توکل، بدون دوز و دغل
میگذارد میان سفره خود، سالها لقمه حلالش را
گرچه در طول زندگی گهگاه در بساطش نبوده غیر از آه
هیچگاه از حساب خمس و زکات، جا نینداخت یک ریالش را
بی سؤال و جواب میبخشد، پدرم بیحساب میبخشد
او که تنها کمک به خلقُالله خوب کرده همیشه حالش را
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، “قصه ننه علی” از آن کتابهای خواندنی جنگ است که ماجرای دو فرزند از یک خانواده شهید را به تصویر میکشد. مرتضی اسدی، نویسنده، در این اثر به سراغ مادر شهیدان علی و امیر شاهآبادی رفته و با او گفتوگو کرده است.
کتاب با محوریت شخصیت این دو شهید نوشته شده، اما ما در سطر به سطر کتاب با شخصیت مادری مواجه هستیم که علیرغم سختیهای فراوان، سعی دارد سایه مادری را از سر فرزندانش کم نکند و در کشاکش زندگی، پناه فرزندانش باشد.
شاید خیلی از ما عکس شهید علی شاهآبادی را بارها و بارها دیده باشیم، چهره آرامی در قاب تصویر نشسته؛ گویی به خواب رفته است. در حالی که این عکس تنها دقایقی پس از شهادت او و همرزمش، عباس حصیبی، در سومین روز از عملیات کربلای 5، زمانی که نیروهای ایرانی تحت محاصره شدید نیروهای عراقی بودند، توسط رضا احمدی، یکی از نیروها، گرفته شد.
کتاب “قصه ننه علی” در روایت بیتعارف است و مصلحتاندیشیهای معمول را ندارد که باعث حذف برخی از خاطرات میشود؛ و همین نکته کتاب را با بسیاری از آثار مشابه متمایز میکند. نویسنده به خوبی توانسته فضایی را که فرزندان در آن رشد کردهاند به تصویر بکشد و نشان دهد که زندگی شهدا، چنانکه تصور میشود، ایدهآل نبوده و آنها با وجود چالشهای مختلف از نظر معنوی به این درجه رسیدهاند.
در معرفی این اثر آمده است: در کتاب قصه ننه علی داستان زندگی دخترکی کم سن و سال را که برای کمک به معیشت خانواده پا به پای مادرش کار کرد و رشد یافت را میخوانیم. این دختر در سن پایین به خانهٔ بخت رفت. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد. همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار زهرا را که به مذاقش خوش نمیآمد با کتک جواب میداد.
سالها گذشت و زهرا مادر چند فرزند بود. دوتا از فرزندان پسر زهرا، به نامهای علی و امیر قصد حضور در جبهه را داشتند و برای کسب رضایت پدر دست به دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواستهٔ فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش میگذاشت و با کتک جواب میگرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختیهای این مسیر بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید و مورد احترام یک ملت است و بسیاری از مردم او را ستایش میکنند.
هجدمین چاپ از کتاب “قصه ننه علی” به کوشش انتشارات حماسه یاران در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: کمال الدین محمد، معروف به وحشی بافقی متولد بافق یزد است و از زبردستترین شاعران قرن دهم، دوران عمرش همزمان با دوران شاهی شاه طهماسب صفوی و شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده بود. تحصیل علم را از شهر خود و نزد شرف الدین علی بافقی شروع کرد، بعد از چند سال به یزد رفته و همچنان به کسب علم مشغول بود، سرانجام به کاشان رفت و با مکتب داری روزگار میگذراند. برخی میگویند او سفری به هندوستان داشته و به سیاق آن روزگار از راه دریا و از طریق بندر هرمز رفته؛ هرچند در دربار شاهان گورکانی نمانده و به یزد بازگشته و تا زمان پایان عمر در این شهر زندگی کرده است.
به هر صورت از احوالاتش بر میآید که مردی فاضل و بلند نظر، ولی تنگدست و گوشه نشین و در عین حال قانع بوده است. اشعارش درباره رسول الله صلی الله علیه و آله، امیرالمومنین علی علیه السلام، امام رضا علیه السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف، و ترکیب بند درخشانش درباره امام حسین علیه السلام برمیآید که او شیعه بوده؛ بخصوص که کاشان نیز یکی از مراکز تشیع در ایران بوده است و او عمری در آن شهر گذرانده بوده است.
برخی از اشعاراو متأثر از آیات قرآن و احادیث ائمه (ع) است. درون مایههای عرفانی در اشعارش به ویژه در منظومه خُلد برین از وجوه برجسته اندیشههای او دانسته شده است. تبیین مفاهیم و فضائل دینی و اخلاقی چون قناعت، بخشش، عدل و انصاف و تحسین آنها و تشریح رذائل اخلاقی چون تظاهر، کبر، حرص و حسد و پرهیز از آنها، از جمله موضوعاتی است که جنبه تعلیمی و اخلاقی شعر او را برجسته کرده است. از آنجا که شاعری زبردست بود در همه قالبهای شعری شعر می سروده، اما غزلها و ترکیب بندهای او از شهرت بیشتری برخوردار است.
او در قصیدهای که مطلعش «زلف پیش پای او بر خاک میساید جبین / همچو هندویی که پیش بت نهد سر بر زمین» است، در مدح امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام اینطور میسراید:
روح در تن میدمد باد بهاری غنچه را
میرسد گویا ز طرف روضۀ خلدبرین
یعنی از خاک حریم روضۀ شاه نجف
گلبن باغ حقیقت سرو بستانِ یقین
حیدر صفدر، شه عنترکش خیبر گشای
سرور غالب، سرِ مردان امیر المؤمنین
کیست کو سر کرده سر باشد بدور عدل او
کش ز سر نگذشت حرف ناامیدی همچو شین
گر نیارد سر فرو با پاسبان درگهت
هندوی گردنکش کیوان درین حصن حصین
از طناب کهکشان جلاد خونریز فلک
برکشد او را به حلق از پیش طاق هفتمین
چرخ چوگانی که گوی خاک در چوگان اوست
رخش قدر عالیش را چیست داغی بر سرین
ذات پاکش گر نبودی بانی مُلک وجود
حاش لله گر بدی الفت میان ماء و طین
شرح احوال جحیم و صورت حال جنان
سر به سر گوید، اشارت گر کند سوی جنین
ای حریم بوستانِ مرقدت، دارالسلام
وی ز خیل خاک بوسانِ درت روح الامین،
درگه قدر ترا ارواح علوی پاسبان،
خرمن فضل ترا مرغان قدسی خوشه چین
از همین قصیده میتوان دریافت که تمایل او سبک شعریش به مکتب وقوع نزدیک است، احساسات و عواطف و نازک خیالهای او آنچنان با زبانی ساده و روان بیان شده که گویی در حال محاوره بوده و گاهی چنان است که گویی حرفهای روزمره اش را میزند، با زبانی ساده و پر از صداقت شعر میگوید و به همین جهت در عهد خود او را تواناترین شاعر مکتب وقوع دانستهاند.
قصیدهای دیگر در مدح حضرت علی علیه السلام دارد که ردیفش آبله است و با بیان سختیهای روزگار شروع میشود و سپس به این ابیات میرسد:
یافت ره در روضه آن کو در ره شاه نجف
کرد پای او ز سیر کوه و هامون آبله
سرور غالب امیرالمؤمنین حیدر که شد
در طریق جستجویش پایِ گردون آبله
رفت مدتها که پا بر خاک نتواند نهاد
در ره او پای انجم نیست جیحون آبله
یک شرار از قاف قهرش در دل دریا فتاد
جوش زد چندانکه از وی شد گهر چون آبله
بسکه بر هم زد ز شوقِ ابرِ جودش دست خویش
شد کف دستِ صدف از دُرّ مکنون آبله
ای خوش آن روزی که خود را افکنم در روضهاش
همچو مجنون کرده پا در برِّ مجنون آبله
آنکه چون گل نیست خندان از نسیم حُبّ او
باد او را غنچۀ دل، غرق خون، چون آبله
قصیدهای دیگر دارد با ردیف گل، که بعد از توصیف دشتهای پر گل اینطور میگوید:
از کششهای قطره شبنم
بر ورقها کشیده مسطر گل
تا کند حرفهای رنگین درج
بر وی از مدح آل حیدر گل
شاه دین مرتضا علی که شدش
به هزاران زبان ثناگر گل
بسکه در دشت خیبر از تیغش
رست از گِل ز خون کافر گُل،
گر خزان ریاض دهر شود،
نشود کم ز دشت خیبر گل
در کفش از غبار اشهب او
مشگ دارد بنفشه، عنبر گل
در بغل از خزانۀ کف او
یاسمین سیم دارد و زر گل
باد قهرش اگر بر آن باشد
ندمد تا به حشر دیگر گل
ور شود فیض او بر این ماند
تازه تا صبحگاه محشر گل
بود از رشح جام احسانش
که به این رنگ گشت احمر گل
باشد از یاد عطر اخلاقش
که بر اینگونه شد معطر گل
خلق او هست غنچهای که از او
زیر دامان نهاد مجمر گل
در ازل بسته است قدرت او
اندر این شیشۀ مدور گل
گر نهد در ریاض لطفش پای
دمد از ناخن غضنفر گل
حرز خود گر نساختی نامش
کی شدی بر خلیل آذر گل؟
ای که باغ علوِّ قدرت را
چرخ نیلوفر است و اختر گل
دم ز لطفت اگر خطیب زند
دمد از چوب خشک منبر گل
گر دهندش ز باغ قهرت آب
بردمد همچو خار نشتر گل
گر اشارت کنی که در گلشن
نبود رو گشاده دیگر گل،
پیچد از بیم شحنۀ غضبت
غنچه سان خویش را به چادر، گل
گر نسیم بهار احسانت
سوی گلزار بگذرد بر گل،
گردد از دولت حمایت تو
بر سپاه خزان مظفر گل
باد قهرت اگر به خلد وزد،
خرمن آتشی شود هر گل
ور به دوزخ رسد نم لطفت
دود گردد بنفشه، اخگر گل
خشک ماند درخت گل برجای
گر بگویی دگر میاور گل…
در قصیدهای دیگر، بعد از توصیف آغاز بهار و رسیدن آفتاب به برج حَمَل، و هنرنمایی درخانی از نام بردن گلهایی مانند بستان افروز و خیری و ختمی و… سرخی در و دشت را میبیند و اینطور میسراید:
لاله سر برزده از سنگ ز سرتاسر کوه
گل برون آمده از خاک ز پا تا سر تل
گویی از کُشته شده پشته سراسر در و دشت
از دم تیغ جهاندار، به هنگام جدل
مسند آرای امامت، علیِ عالی قدر
والی ملک و ملل، پادشه دین و دوَل
باعث سلسلۀ هستی ملک و ملکوت
عالم مسألۀ کلیِ ادیان و ملل
حکمتش گر به طبایع نظری بگشاید،
نتوان نام و نشان یافت ز امراض و علل
سپس دامنه شعر را از دشت گل بر آسمان پرستاره میکشاند:
پیش در گاه تو چون سایه بود در بن چاه،
گرچه بر دایرۀ چرخ برین است زحل
اهتمام تو اگر مصلح اضداد شود،
سر بر آرد ز گریبان ابد شخص ازل
پیش ماضی اگر از حفظ تو باشد سدی
هرگز از حال تجاوز نکند مستقبل
نیست خورشید فلک بر طرف جرم هلال
طبل بازیست ترا تعبیه در زین کتل
روز ناورد که افتد ز کمینگاه جدال
در فلک زلزله از غلغلۀ کوس جدل
پر زند مرغ عقاب افکن تیر از چپ و راست،
بال نسرین سماوی شود از واهمه شَل
خاک میدان شود آمیخته با خون سران
پای اسبان سَبُک خیز، بمانَد به وَحَل
بر رگ جان فتد آن عقده ز پیکان خدنگ
که به دندان اجل نیز نگردد منحل
لرزه بر مهر فتد از اثر موجه خون
که مبادا شود این سقف مقرنس مختل
دامن فتنه اجل گیرد و پرسد که چه شد؟
گویدش فتنه چه یارای سخن؟ لاتسئل!
شد پر آشوب جهان وقت گریز است، گریز!
قوت پا اگرت هست، محل است محل…
سرانجام وحشی بافقی در سال ۹۹۱ هجری قمری در یزد از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. اما برای گور او نیز ماجراهایی رخ داده که خواندنش خالی از لطف نیست.
آنچنان که از گفتههای تاریخی برمیآید، وحشی بافقی را در جایی به خاک سپردند که «صحن شاهزاده فاضل» بوده است. سنگ گور او پیدا بود تا آنکه در روزگار پادشاهی رضاخان، تصمیم گرفتند که نخستین خیابان شهر یزد را بسازند. این خیابان، درست از کنار سنگ گور وحشی میگذشت. پس سنگ قبر را برداشتند و به ادارهی مالیه (دارایی) آن زمان بردند تا در وقتی مناسب آرامگاهی برای وحشی ساخته شود. خیابان نوساز نیز در کنار مزار وحشی ساخته شد. اما با گذشت زمان، دیگر کمتر کسی به یاد میآورد که در آنجا شاعری نامدار دفن شده است. ساخت آرامگاه هم کمکم به فراموشی سپرده شد و سنگ گور او از بین رفت.
سالها بعد، آقای سخندان _برادرزاده فرخی یزدی_ به یزد بازگشت، او که مدتی شهردار یزد هم بوده محل قبر وحشی و برداشتن سنگ گور او را به یاد داشت. به هر صورت مکان قبر وحشی مشخص شده است، در مورد ساخت بنای آرامگاه و اهالی بافق نیز درخواست دارند که باقیمانده پیکر او به این شهر انتقال داده شود. اکنون بنایی نمادین از آرامگاه او در پارکی در یزد ساخته شده است.